English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (8482 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
befriend U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriended U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
to go along U همراهی کردن
accompanies U همراهی کردن
accompanied U همراهی کردن
escort U همراهی کردن
accompany U همراهی کردن
escorting U همراهی کردن
escorted U همراهی کردن
to accompany U همراهی کردن
escorts U همراهی کردن
go along U همراهی کردن
to render a ssistance U همراهی کردن
accomodate U همراهی کردن
conpanion U همراهی کردن
squires U همراهی کردن
squire U همراهی کردن
companion U معاشرت کردن همراهی کردن
escorts U همراهی یامحافظت کردن
gain over U با خود همراهی کردن
favouring U همراهی یا طرفداری کردن با
escorting U همراهی یامحافظت کردن
favored U همراهی یا طرفداری کردن با
escorted U همراهی یامحافظت کردن
favours U همراهی یا طرفداری کردن با
escort U همراهی یامحافظت کردن
to attend a funeral U باجنازه همراهی کردن
favors U همراهی یا طرفداری کردن با
favour U همراهی یا طرفداری کردن با
favoring U همراهی یا طرفداری کردن با
hobnobs U صحبت دوستانه کردن
expostulating U سرزنش دوستانه کردن
expostulates U سرزنش دوستانه کردن
hobnobbing U صحبت دوستانه کردن
hobnobbed U صحبت دوستانه کردن
expostulate U سرزنش دوستانه کردن
expostulated U سرزنش دوستانه کردن
hobnob U صحبت دوستانه کردن
warm up <idiom> U دوستانه برخورد کردن
to go along U همراه رفتن همراهی کردن
patronize U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
prince U مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
princes U مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
patronised U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronises U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronizes U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronized U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
to e. with person on a thing U کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
conducted U رفتار کردن رهبری کردن
conducts U رفتار کردن رهبری کردن
conducting U رفتار کردن رهبری کردن
handles U رفتار کردن استعمال کردن
conduct U رفتار کردن رهبری کردن
handle U رفتار کردن استعمال کردن
chatting U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chatted U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chat U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chats U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
demean U رفتار کردن
treats U رفتار کردن با
treat U رفتار کردن با
treat U رفتار کردن
treated U رفتار کردن
treats U رفتار کردن
treated U رفتار کردن با
to deport oneself U رفتار کردن
demeaned U رفتار کردن
demeans U رفتار کردن
to demean oneself U رفتار کردن
despotize U مستبدانه رفتار کردن
baby U مانندکودک رفتار کردن
shoot straight <idiom> U منصفانه رفتار کردن
to get up to nonsense U ابلهانه رفتار کردن
jitter U با عصبانیت رفتار کردن
babies U مانندکودک رفتار کردن
to act [be] one's age <idiom> <verb> U طبق سن خود رفتار کردن
wrongs U غیر منصفانه رفتار کردن
to lump them all together <idiom> U با همه یکسان رفتار کردن
wronging U غیر منصفانه رفتار کردن
matronize U مانند رئیسه رفتار کردن
to wrong U غیر منصفانه رفتار کردن
to go with the tide U طبق مقتضیات رفتار کردن
wrong U غیر منصفانه رفتار کردن
schoolmasters U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
princesse U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
crossest U خلاف میل کسی رفتار کردن
grandmother U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
cross U خلاف میل کسی رفتار کردن
crosses U خلاف میل کسی رفتار کردن
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
princesses U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
schoolmaster U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
princess U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
crosser U خلاف میل کسی رفتار کردن
make oneself at home <idiom> U مثل خونه خود رفتار کردن
stereotyping U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypy U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
live up to one's principles U موافق مرام خود رفتار کردن
stereotypes U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
to cultivate good manners U کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
stereotype U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
ponying U همراهی کردن اسب غیرمسابقهای با اسب مسابقه برای تمرین
to go easy on somebody [something] U با کسی [چیزی] مهربان [آهسته] [ملایم] رفتار کردن
To treat them all alike. (indiscriminately). U همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
emulating U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulate U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
Act your age [and not your shoe size] ! U به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
anent U همراهی
companionship U همراهی
camaraderie U همراهی
accompaniments U همراهی
accompaniment U همراهی
sodality U همراهی
send-offs U همراهی
send-off U همراهی
send off U همراهی
favour U همراهی
favours U همراهی
concomitance U همراهی
favored U همراهی
favoring U همراهی
favors U همراهی
favouring U همراهی
favourer U همراهی کننده
accompanist U همراهی کننده
accompanier U همراهی کننده
accompanists U همراهی کننده
coshed U دوستانه
amicable U دوستانه
friendly U دوستانه
fraternal U دوستانه
cosh U دوستانه
coshes U دوستانه
friendlily U دوستانه
friendliest U دوستانه
matey U دوستانه
coshing U دوستانه
neighbourly U دوستانه
friendlier U دوستانه
blithe U دوستانه
friendlies U دوستانه
sociable U دوستانه
amicably U دوستانه
suffrage U کمک همراهی قبول
to vow assistance U قول همراهی دادن
pall bearer U کسیکه در همراهی با جنازه
nattered U صحبت دوستانه
natter U صحبت دوستانه
admonitions U سرزنش دوستانه
accommodation acceptance U برات دوستانه
admonition U سرزنش دوستانه
humanitarian U بشر دوستانه
accommodation bill U سفته دوستانه
natters U صحبت دوستانه
kites U برات دوستانه
take liberties <idiom> U دوستانه رفتارکردن
kite U برات دوستانه
humanitarian U نوع دوستانه
gentelmen's agreement U موافقتنامه دوستانه
accommodation bill U برات دوستانه
friendlies U مسابقه دوستانه
friendlier U مسابقه دوستانه
hobnobbing U دوستانه خودمانی
folksy U دوستانه خودمانی
amicable settlement U تسویه دوستانه
sporting U تفریح دوستانه
friendliest U مسابقه دوستانه
hobnobbed U دوستانه خودمانی
unfriendly U غیر دوستانه
hobnob U دوستانه خودمانی
out of one's shell <idiom> U گفتگو دوستانه
nattering U صحبت دوستانه
hobnobs U دوستانه خودمانی
chilly <adj.> U غیر دوستانه
concordat U توافق دوستانه
friendly U مسابقه دوستانه
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
accompaniment ساز یا آواز همراهی کننده
please do me a service U خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
accompaniments U ساز یا اواز همراهی کننده
symposium U مجلس مذاکره دوستانه
unfriendly act U عمل غیر دوستانه
symposiums U مجلس مذاکره دوستانه
symposia U مجلس مذاکره دوستانه
accomodation U تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
green PC U رایانه زیست بوم دوستانه
kaffeeklatsch U صحبت دوستانه یامذاکرات غیررسمی
to reach an amicable settlement U دستیافتن به حل و فصل دوستانه [حقوق]
dealing U مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
1altruistic
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com